جدول جو
جدول جو

معنی رایت افراخته - جستجوی لغت در جدول جو

رایت افراخته
(گِ کَ)
که علم برافراشته باشد. که لوا افراخته باشد. که علم و بیرق برپا کرده باشد. که علامت و علم برپای داشته باشد:
همان رومی رایت افراخته
ز هندی در آب آتش انداخته.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ دَ)
رایت افراشتن. علم برافراشتن. بیرق برافراشتن. رایت انگیختن:
میکند خون در جگر باد خزان را همچو سرو
رایت سبزی که از آزادگی افراختیم.
صائب.
و رجوع به رایت افراشتن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کی کَ دَ)
رایت افراختن. علم برافراشتن. بیرق برافراشتن:
جامه ای از صابری بردوختیم
رایتی از شاطری افراشتیم.
عبدالواسع جبلی
لغت نامه دهخدا